مشاور بیزینس کیست؟

در چشم‌انداز رقابتی مدرن، شرکت‌ها ممکن است برای تعریف خود و جذب مشتریان وفادار با مشکل مواجه شوند. آگاهی بخشی در خصوص هویت برند به طور فزاینده ای مهم است و شرکت ها اغلب برای تجزیه و تحلیل عملیات خود و ارائه راه حل های نوآورانه و البته به روز رسانی تصویر خود، متخصصی را با سمت مشاور کسب و کار استخدام می‌کنند. اگر به مباحث مشاوره کسب و کار (مشاوره بیزنس) علاقه مند هستید و ذهنیت تحلیلی دارید، این مطلب میتواند برایتان مفید باشد.

در این مطلب، به جزئیات شغل مشاور کسب و کار میپردازیم ، مهارت های یک مشاور ایجاد کسب و کار موفق را مورد بحث قرار می دهیم، فرآیند کاری و شرح وظایف مشاور کسب و کار و انواع مشاور کسب و کار را با جزئیات بیشتر بررسی می کنیم.

ویژگی‌های یک مشاور کسب و کار حرفه‌ای

هیچ مسیر مشخصی برای تبدیل شدن به یک مشاور کسب و کار وجود ندارد. با این حال اکثر افرادی که در این زمینه کار می کنند دارای برخی ویژگی های مشترک هستند. یک استراتژیست و مشاور کسب و کار موثر، دیدگاه و اطلاعاتی چندجانبه دارد و می تواند دانش خود را ذر بسیاری از زمینه‌های کسب و کار اجرایی و اعمال کند. مشاور کسب و کار درواقع در استفاده از روش‌های مختلف تحقیق، تجزیه و تحلیل برای جمع‌آوری انواع مختلف داده مهارت دارد.

این مهارت می تواند استفاده از تکنیک های سنتی‌تر مانند پرسشنامه ها، نظرسنجی ها، تحقیقات جمعیت شناسی، گروه های متمرکز و مصاحبه ها تا تکنیک های مدرن تر مانند استفاده از معیارهای دیجیتال و تحقیقات کلمات کلیدی برای تجزیه و تحلیل نرخ تعامل مشتری را شامل بشود. ذهنیت تحلیلی مشاور کسب و کار نیز برای برخورد با آمار و داده های کمی به کمک او می‌آید. مشاور گسب و کار همچنین از انعطاف پذیری در تعامل و مهارت های ارتباطی استثنایی بهره مند است، چرا که با افراد متعددی دربخش‌های مختلف همکاری می کند.

اگرچه تمرکز اصلی مشاور کسب و کار بر هویت بازاریابی و فروش برند است. اما داده‌های مشاور کسب و کار می تواند به اطلاع از روند شرکت در زمینه‌های متنوعی مانند تحقیق و توسعه، فناوری اطلاعات، منابع انسانی و فروش کمک کند. توانایی تلفیق اطلاعات از منابع مختلف نیز مهارتی قابل توجه است، زیرا حوزه‌هایی که مشاور کسب و کار در آنها به تحقیق میپردازد میتوانند بسیار گسترده باشند. برای یک مشاور کسب و کار، تحصیلات خاصی به طور رسمی مورد نیاز نیست، اما آنها اغلب دارای مدرک لیسانس در شاخه‌های مدیریت هستند و تجربه گسترده‌ای در حوزه‌هایی مانند فروش و مدیریت محصول دارند.

 

انواع مشاور کسب و کار

انواع مختلفی از مشاوران کسب و کار در سازمان ها مشغول به فعالیت هستند که در جنبه های مختلف کسب و کار تخصص دارند. امروزه مراکز زیادی در دنیا تحت عنوان پلتفرم مشاوره کسب و کار در حال فعالیت هستند که انواع تخصص‌هایی که در این قسمت به آن میپردازیم را دربر میگیرند. لازم به ذکر است هزینه مشاوره کسب و کار با توجه به فعالیت و درخواست سازمان متفاوت است.

مشاور مدیریت کسب و کار

مشاوران استراتژی و مدیریت می‌توانند تخصص خود در بخش‌های متفاوت را به کسب و کار شما بیاورند تا به شما در مقیاس‌بندی، کسب فرصت‌های جدید و البته افزایش سود دهی کمک کنند. مشاوران با تمرکز بر استراتژی و مدیریت سازمان می‌توانند به کسب و کار شما در انجام امور زیر کمک کنند:

  •  ورود به بازارهای جدید یا افزایش آگاهی در بازار فعلی
  •  بازآرایی مدل کسب و کار برای ایجاد یک استراتژی کارامد
  •  به کارگیری تمامی قابلیت‌های موجود کسب و کار
  •  کسب یک سرمایه‌گذاری جدید
  •  ادغام با کسب و کاری دیگر یا تغییر ساختار کسب و کار فعلی

مشاوران اجرایی

آن دسته از مشاوران کسب و کار که در بخش اجرا تخصص دارند می‌توانند به شما در بهبود فرایندهای روزمره سازمان یاری برسانند. این مشاوران کسب و کار، مدل کسب و کار فعلی شما بررسی می‌کنند و بهترین مسیر برای دستیابی به نتایج یکسان با کیفیت مورد قبول و البته صرف هزینه و زمان بسیار کمتر را برنامه‌ریزی میکنند. این مشاوران همچنین در کنترل کیفیت و درک چگونگی تنظیم و بهینه‌سازی تولید برای نتایج بهتر به سازمان کمک می‌کنند.

مشاوران مالی

مشاور مالی می‌تواند گستره وسیع‌تری از موقعیت مالی کسب و کار را به سازمان نشان دهد. این دسته از مشاوران عمدتاً در تصمیمات سرمایه‌گذاری به شما کمک می‌کنند و با شما همفکری میکنند تا بهترین راه را برای مدیریت دارایی‌ها و بدهی‌های کسب و کار خود پیدا کنید. مشاوران مالی ممکن است در امور جزئی‌تری نیز ورود کنند، از جمله برنامه‌ریزی مالی و مشاوره در مورد مالیات، هزینه‌های روزانه و حتی امور بازنشستگی.

مشاوران منابع انسانی

شرکت‌های برون‌سپاری منابع انسانی و پیمانکاران مستقل منابع انسانی می‌توانند به بهبود عملکرد بخش منابع انسانی در سازمان کمک کنند. این مشاوران می‌توانند وظایف روزمره منابع انسانی مانند استخدام و حفظ کارکنان، پردازش حقوق و دستمزد، انجام کارهای اداری و مدیریت عملکرد کارکنان را بر عهده بگیرند.

مشاوران بازاریابی

مشاوران بازاریابی به کسب و کارها کمک می‌کنند تا نقاط قوت خود را به عنوان یک برند شناسایی کرده و بر آنها تمرکز کنند تا آگاهی از برند و جایگاه‌یابی برند صورت بپذیرد. خواه کسب و کار شما به یک ریدیزاین احتیاج داشته باشد یا صرفا هدف، تغییر استراتژی رسانه‌های اجتماعی باشد، یک مشاور بازاریابی می‌تواند در گسترش کسب و کار شما موثر واقع شود.

 

مشاوره راه اندازی کسب و کار

نقش یک مشاور در راه اندازی کسب و کار جدید یک دستورالعمل پیچیده نیست، بلکه مجموعه‌ای از اصول راهنمایی و بکارگیری بهترین شیوه‌ها جهت اثربخشی و بازدهی بیشتر است. این اصول باید بر تمام جنبه‌های کار مشاور حاکم باشد. همچنین مشاور باید در طی انجام کار اطمینان حاصل کند که امور در حال اجرا به تصویر چشم‌انداز بنیانگذار و موفقیت سرمایه‌گذار کمک می‌کنند. در اینجا برخی از “قوانین” کلیدی که یک مشاور باید همواره به خاطر داشته باشد را بررسی میکنیم:

تمرکز بر مشتری

  • بنیانگذار و چشم انداز آن در مرکز امور قرار میگیند، نقش مشاور راهنمایی و حمایت از بنیانگذار است، نه دیکته یا تحمیل برنامه خود. تمرکز باید بر درک چشم انداز، اهداف و نقاط قوت منحصر به فرد بنیانگذار باشد و تمامی فعالیت‌ها بر اساس آن تنظیم و برنامه‌ریزی شوند.
  • به استقلال بنیانگذار احترام بگذارید: در حین ارائه راهنمایی، مشاور باید بنیانگذار را برای تصمیم گیری و مالکیت نتایج توانمند کند. مشاوره کسب و کار در پروژه همکاری میکند نه کنترل صرف.

تخصص

  •  از تخصص برای ارائه یک بینش ارزشمند استفاده کنید: مشاور دانش و تجربه‌ای به ارمغان می‌آورد که ممکن است بنیانگذار فاقد آن باشد. به این ترتیب بنیانگذاران باید از این تخصص برای شناسایی فرصت‌ها، پیش‌بینی چالش‌ها و بکارگیری راه حل‌های آگاهانه استفاده کنند.
  • عینیت را حفظ کنید و از تعصبات شخصی اجتناب کنید: ترجیحات شخصی یا تجربیات گذشته نباید بر توصیه‌های مشاور تأثیر بگذارد. آنها باید عینی بمانند و بر ارائه بینش و تحلیل مبتنی بر واقعیت تمرکز کنند.

ارتباطات و شفافیت

  • ارتباط صادقانه را تقویت کنید: ارتباط منظم و شفاف ضروری است. مشاور باید بنیانگذار را از پیشرفت، چالش‌ها و خطرات احتمالی مطلع کند. ارتباط شفاف و اعتماد یک رابطه مشارکتی ایجاد می‌کند.
  •  استدلال پشت توصیه‌ها را توضیح دهید: فقط به بنیانگذار نگویید چه کاری انجام دهد، بلکه توضیح دهید چرا. توصیه‌ها را با داده‌ها، تحلیل و استدلال واضح توجیه کنید تا بنیانگذار بتواند تصمیمات آگاهانه‌ای بگیرد.

انعطاف و سازگاری

  • برای تنظیم برنامه‌ها و استراتژی‌ها آمادگی داشته باشید: مراحل اولیه یک کسب و کار سیال و پویا است و به همین علت مشاور باید منعطف و در صورت لزوم مایل به اصلاح برنامه‌ها و رویکردهای پیشنهادی باشد.
  • بر یادگیری و تکرار تأکید کنید: فرهنگ آزمایش و یادگیری از اشتباهات را تشویق کنید. مشاور باید در پیشنهاد رویکردهای جدید و تطبیق با تغییرات پویا پیشگام باشد.

ذهنیت نتیجه گرا

  • روی دستیابی به اهداف بنیانگذار تمرکز کنید: معیار نهایی موفقیت مشاور، رضایت بنیانگذار و پیشرفت کسب و کار اوست. مشاور باید همواره به بنیان‌گذار و منفعت او در طی پروژه متعهد باشد.
  •  ارزشی ملموس ارائه دهید: اطمینان حاصل کنید که امور مشاوره در نهایت به آورده‌ای ملموس برای کسب و کار تبدیل می‌شود. این آورده می‌تواند تأمین مالی، اصلاح مدل کسب و کار یا بهبود کارایی عملیاتی باشد.

با رعایت این اصول ، یک مشاور راه اندازی کسب و کار می‌تواند نقشی موثر در سوق دادن یک کسب و کار جدید به سوی موفقیت ایفا کند.

مشاوره راه اندازی استارت آپ

مشاور استارتاپ متخصصی است که به استارتاپ ها در طیف گسترده‌ای از موضوعات مشاوره و راهنمایی می دهد، از جمله:

  • استراتژی کسب و کار: توسعه و اجرای یک برنامه برای موفقیت استارتاپ.
  • بازاریابی و فروش: تولید سرنخ، تبدیل سرنخ به مشتری و حفظ مشتریان.
  • امور مالی و حسابداری: مدیریت امور مالی استارتاپ، از جمله سرمایه گذاری، بودجه بندی و گزارش مالی.
  • عملیات و فناوری: بهینه سازی عملیات و زیرساخت فناوری استارتاپ.
  • منابع انسانی: استخدام، آموزش و مدیریت کارکنان استارتاپ.

مشاور استارتاپ می تواند دارایی ارزشمندی برای استارتاپ های کوچک و بزرگ باشد. چرا که مشاوران می توانند به استارتاپ ها کمک کنند تا از مشکلات رایج اجتناب کنند، تصمیمات بهتری بگیرند و سریعتر به اهداف خود دست یابند.

برخی از مزایای استخدام مشاور استارتاپ :

  • دسترسی به تخصص: مشاوران استارتاپ سال ها تجربه و دانش در فضای استارتاپ دارند. آنها می توانند بینش ها و توصیه های لازم را برای تصمیم گیری آگاهانه در مورد کسب و کار خود به شما ارائه دهند.
  • عینیت: مشاوران استارتاپ وابسته به سازمان نیستند، این بدان معناست که آنها می توانند مشاوره بی طرفانه و عینی ارائه دهند.
  • تمرکز: مشاوران استارتاپ می توانند به شما کمک کنند تا روی مهمترین کارها تمرکز کنید و در جزئیات درگیر نشوید.
  • شبکه سازی: مشاوران استارتاپ اغلب شبکه گسترده ای از ارتباطاتی در دنیای استارتاپ دارند. آنها می توانند شما را به سرمایه گذاران بالقوه، شرکا و مشتریان معرفی کنند.

مشاوران در تمامی تخصص‌ها میتوانند به دو صورت مشاور کسب و کار حضوری و مشاوره کسب و کار تلفنی و غیرحضوری فعالیت کنند.

مشاوره توسعه کسب و کار

همانطور که از عنوان مشخص است، مشاور توسعه کسب و کار به شرکت ها در رابطه با نحوه‌ی گسترس و چگونگی دستیابی به اهداف مجموعه مشاوره و راهنمایی تخصصی ارائه می دهد. آنها به سازمان‌ها کمک می کنند تا بازارهای جدید را شناسایی کنند، محصولات یا خدمات خود را توسعه دهند و استراتژی های فروش و بازاریابی خود را بهبود بخشند.

برخی از خدمات کلیدی یک مشاور توسعه کسب و کار:

  • تحقیق بازار و تجزیه و تحلیل: به شرکت ها کمک می کند تا بازارهای هدف خود را درک کنند، فرصت های جدید را شناسایی کرده و چشم انداز رقابتی را ارزیابی کنند.
  • توسعه محصول و خدمات: به شرکت ها در توسعه محصولات یا خدمات جدیدی که نیازهای مشتریان را برآورده می کند و با اهداف تجاری آنها همسو است، کمک می کند.
  • استراتژی فروش و بازاریابی: استراتژی های فروش و بازاریابی را توسعه ‌داده و اجرا می کند تا پیرو جذب مشتریان جدید و بالارفتن سهم بازار فروش نیز افزایش پیدا کند.
  • همکاری های استراتژیک : همکاری استراتژیک را با سایر شرکت ها شناسایی و توسعه می دهد تا سازمان دامنه خود را گسترش دهد، به بازارهای جدید دسترسی پیدا کند و قابلیت های خود را تقویت کند.
  • بهبود بهره‌وری عملیاتی: عملیات تجاری را مورد ارزیابی قرار میدهد تا فرآیندها را ساده‌سازی کند، هزینه ها را کاهش دهد و عملکرد کلی را بهبود بخشد.
  • جذب و مدیریت استعداد: به شرکت ها در جذب، استخدام و اموزش کارمندان یاری میرساند.
  • برنامه ریزی مالی و پیش بینی: برنامه های مالی را توسعه داده و اجرایی می کند تا اطمینان حاصل شود که شرکت منابع لازم را برای دستیابی به اهداف رشد خود دارد.
  • روابط دولتی و حمایت: منافع شرکت را در سازمان های دولتی و نهادهای صنعتی نمایندگی می کند تا سیاست ها و مقرراتی را که بر کسب و کار تأثیر می گذارد، تحت تأثیر قرار دهد.

مشاوره کسب و کارهای کوچک

مشاوران در مواجهه با کسب و کارها ی کوچک همانند دیگر موارد ذکر شده در مورد نحوه بهبود فرآیندهای جاری و فرآیندهایی که باید برای بهبود بهره وری و عملکرد کسب و کار پیاده سازی شوند توصیه هایی ارائه می دهد.

شکی نیست که مشاوران نقش بسیار مهمی در موفقیت بسیاری از کسب و کارهای کوچک ایفا می کنند. آنها با ارائه مشاوره و راه حل های عملی به صاحبان مشاغل در مقیاس کوچک کمک می کنند تا کسب و کار خود را بهبود بخشند و اهداف خود را ترسیم کنند.

بخشی از فعالیت‌های یک مشاور برای کسب و کارهای کوچک:

  • ملاقات با صاحبان کسب و کار برای اطلاع از نیازهای آنها
  • ارزیابی فرآیندها و وضعیت کسب و کار
  •  انجام تحلیل کسب و کار با استفاده از مدل سازی مالی
  • مشاوره در مورد نحوه بهبود فرآیندها و گردش کار
  • ارائه مشاوره در مورد فرآیندهای جدید برای پیاده سازی
  • ارائه راه حل های بالقوه برای مسائل فعلی کسب و کار
  • کمک به صاحبان کسب و کارهای برای یافتن فرصت های تأمین مالی
  • ارائه توصیه هایی برای بهبود و یا اصلاح شیوه‌های حسابداری و مدیریت
  • نظارت بر شاخص های کلیدی عملکرد
  • گزارش مستمر اثرات مشاوره

 

نتیجه گیری

امروزه مشاوران کسب وکار به عضو جدایی ناپذیری از کسب و کار های موفق تبدیل شده اند. و نقش بسیار تاثیرگذاری در رشد کسب و کار ها ایفا می کنند. این مشاوران در بخش های مختلف مانند راه اندازی کسب و کار، مشاوره برندینگ، مشاوره مارکتینگ، مشاوره مالی و غیره می‌توانند به شما کمک کنند.

نقش و وظایف مشاور برندینگ چیست؟

یک مشاور برندینگ با تکیه بر دانش و تجربه‌ی خود می‌تواند مسیر رشد برند شما را سرعت بخشد. در چشم‌انداز رقابتی مدرن مصرف‌کننده، شرکت‌ها ممکن است برای تعریف خود و جذب مشتریان وفادار با مشکل مواجه شوند. آگاهی بخشی در خصوص هویت برند به طور فزاینده ای مهم است و شرکت‌ها اغلب برای تجزیه و تحلیل عملیات خود و ارائه راه حل های نوآورانه و البته به روز رسانی تصویر خود، متخصصی را با سمت مشاور برند استخدام می‌کنند. اگر به مارکتینگ علاقه مند هستید و ذهنیت تحلیلی دارید، این مطلب میتواند برایتان مفید باشد.

Read more

مارکتینگ پلن یا برنامه بازاریابی چیست؟

مارکتینگ پلن یک برنامه‌ی رسمی است که استراتژی و تاکتیک‌های مارکتینگ یک سازمان را برای یک دوره زمانی خاص (به طور معمول سه‌ماهه یا سالانه) مشخص می‌کند. مارکتینگ پلن به چندین مؤلفه‌ی مهم در سازمان می‌پردازد، از جمله اهداف استراتژی مارکتینگ هزینه‌های مرتبط و مراحل عملیاتی مربوط به آن.

به زبان ساده‌تر مارکتینگ پلن، ساختاری‌ است که نحوه اجرای استراتژی مارکتینگ یک سازمان را برای تحقق چشم انداز آن مستند می کند.

تفاوت استراتژی مارکتینگ و مارکتینگ پلن چیست؟

استراتژی مارکتینگ مجموعه‌ای از راهبردها است برای تحقق چشم انداز سازمان انجام میگیرد. و مارکتینگ پلن چگونگی تحقق استراتژی مارکتینگ توسط تیم را برنامه‌ریزی و مشخص می کند.

استراتژی مارکتینگ به این سوال پاسخ می دهد که سازمان چه اقداماتی در راستای دستبابی به اهداف انجام خواهد داد. مارکتینگ پلن اما به این سوال پاسخ می دهد که سازمان چگونه می خواهد آنچه را که در استراتژی مارکتینگ خود ترسیم کرده است، انجام دهد.

به عبارت دیگر، استراتژی مارکتینگ مقصد است و مارکتینگ پلن نقشه راهی برای رسیدن به آن مقصد.

استراتژی مارکتینگ

همانطور که گفتیم استراتژی مارکتینگ نقشه راهی است که شرکت برای دستیابی به اهداف هود در بخش مارکتینگ دنبال می کند. و این استراتژی باید شامل موارد زیر باشد:

  • ارزش پیشنهادی شرکت: چه چیزی شرکت را از رقبا متمایز می کند و چرا مشتریان باید از آن خرید کنند؟
  • پیام رسانی برند: شرکت چه می خواهد در ذهن مشتریان خود تداعی کند؟
  • رویکرد استراتژیک توافق شده: شرکت چگونه به اهداف مارکتینگ خود دست خواهد یافت؟
  • اهداف تجاری: شرکت می خواهد در دوره زمانی مشخصی چه چیزی به دست آورد؟

هر اقدامی که در مسیر مارکتینگ اجرایی میشود می‌باید با استراتژی مارکتینگ سازمان همسو باشد. به عنوان مثال، اگر شرکت می خواهد به عنوان یک رهبر در زمینه نوآوری شناخته شود، باید در بخش تحقیق و توسعه سرمایه گذاری کرده و محصولات و خدمات جدید و نوآورانه به بازار عرضه کند. و در نهایت استراتژی مارکتینگ باید به طور منظم بر اساس بازخورد مشتری و تغییرات بازار به روز شود.

مارکتینگ پلن

مارکتینگ پلن نحوه اجرای استراتژی مارکتینگ را مشخص می کند. و برای موفقیت هر کسب و کاری ضروری است. یک مارکتینگ پلن مناسب به سازمان کمک می‌کند تا بر فعالیت های مارکتینگ خود تمرکز کرده و اطمینان حاصل کند که تمامی این فعالیت‌ها در راستای دستیابی به اهداف مجموعه برنامه‌ریزی و هدایت می‌شوند.

مارکتینگ پلن معمولا شامل موارد زیر است:

  • اهداف، مقاصد و شاخص های کلیدی عملکرد (KPIs)
  • بازار هدف و پرسونای مخاطب بر اساس تحقیقات بازار در مورد نقاط ضعف و راهکارها
  • تجزیه و تحلیل رقبا و روندهای بازار
  • کانال های ارتباطی، تاکتیک ها و محتوا
  • وظایف، مسئولیت‌ها و نیازهای منابع انسانی
  • الزامات بودجه برای اجرای موثر و کارآمد برنامه
  • برنامه ریزی‌ها، جداول زمانی و روش های اجرا

اهداف مارکتینگ پلن 

برای تعیین مارکتینگ پلن مناسب، یک سازمان باید بازار هدف، رقبا و چگونگی روند بازار به خوبی را درک کند. سازمان باید بداند که چه کسانی را هدف قرار می‌دهد، رقبا چه فعالیتی انجام می‌دهند و بازار چگونه در حال تغییر است.

اهداف مارکتینگ پلن درواقع همان اهدافی هستند که یک سازمان برای دستیابی به آنها از طریق فعالیت‌های مارکتینگ خود تلاش می‌کند. این اهداف باید مشخص، قابل اندازه‌گیری، قابل دستیابی، مرتبط با چشم‌انداز و زمان‌بندی شده باشند.

مشخص بودن به این معنی است که اهداف باید به طور واضح و مختصر بیان شوند. به عنوان مثال، “افزایش آگاهی از برند” یک هدف مشخص است.

قابل اندازه‌گیری بودن به این معنی است که اهداف باید به گونه‌ای بیان شوند که بتوان آنها را به طور عینی اندازه‌گیری کرد. به عنوان مثال، “افزایش آگاهی از برند به 10٪” یک هدف قابل اندازه‌گیری است، اما “افزایش آگاهی از برند” قابل اندازه‌گیری نیست.

قابل دستیابی بودن به این معنی است که اهداف باید واقع‌بینانه و قابل دستیابی باشند. به عنوان مثال، “افزایش آگاهی از برند به 100٪” یک هدف غیرقابل دستیابی است.

ارتباط داشتن با رویکرد کلی و چشم انداز، به این معنی است که اهداف باید با اهداف کلی تجاری سازمان مرتبط باشند. به عنوان مثال، اگر هدف کلی تجاری سازمان افزایش فروش باشد، “افزایش آگاهی از برند در راستای افزایش فروش” می‌تواند یک هدف باشد.

زمان‌بندی منظم به این معنی است که اهداف باید دارای یک جدول زمانی مشخص برای اجرایی شدن باشند. به عنوان مثال، “افزایش آگاهی از برند به 10٪ در طی شش ماه” یک هدف زمان‌بندی شده است.

این اهداف فقط چند نمونه محدود را بیان میکنند. درواقع تدوین اهداف مناسب برای یک سازمان به عوامل مختلفی مانند نوع بیزنس، بازارهدف و چشم‌انداز کلی آن تجارت بستگی دارد.

 

انواع مارکتینگ پلن

استراتژی مارکتینگ یک رویکرد جامع برای سازمان در جهت تحقق چشم انداز با استفاده از مهارت های مارکتینگ، تاکتیک ها و منابع است.

بنابراین، تنها یک استراتژی مارکتینگ و یک مارکتینگ پلن واقعی برای هر سازمان وجود دارد. مارکتینگ پلن های متنوع احتمالاً نشان دهنده عدم ارتباط در رویکرد کلی سازمان برای تحقق چشم انداز آن است…

مارکتینگ پلن تاکتیکی:

مارکتینگ پلن تاکتیکی فعالیت های مربوط به یک تاکتیک خاص را با استراتژی مارکتینگ همسو می کنند. به عبارت دیگر، مارکتینگ پلن های تاکتیکی مشخص می کنند که چگونه سازمان از تاکتیک های مارکتینگ خاص برای دستیابی به اهداف خود استفاده خواهد کرد. به عنوان مثال، اگر استراتژی مارکتینگ سازمان افزایش آگاهی از برند باشد، یک مارکتینگ پلن تاکتیکی میتواند شامل موارد زیر باشد:

  • ایجاد یک کمپین تبلیغاتی آنلاین
  • راه اندازی وبسایت و تولید محتوای مرتبط با مخاطبان هدف
  • حضور در رویدادهای صنعتی و مشارکت در شبکه های اجتماعی

 

مارکتینگ پلن راه‌های ارتباطی:

این نوع از مارکتینگ پلن ها بر بالابردن بهره‌وری از یک روش یا پلتفرم خاص برای تحقق استراتژی مارکتینگ تمرکز می کنند. به عنوان مثال، اگر استراتژی مارکتینگ سازمان افزایش فروش باشد، یک مارکتینگ پلن  بر اساس راه‌های ارتباطی، ممکن است شامل موارد زیر باشد:

  • بهبود تجربه کاربری وب سایت سازمان
  • افزایش بودجه تبلیغات آنلاین
  • مشارکت با اینفلوئنسرها در رسانه های اجتماعی

مارکتینگ پلن محتوا:

مارکتینگ پلن‌های مبتنی بر محتوا، تمرکز بر انواع خاصی از محتوا را با تحقق استراتژی مارکتینگ همسو می کنند. به عبارت دیگر، برنامه های بازاریابی محتوا مشخص می کنند که چگونه سازمان از انواع خاصی از محتوا برای جذب و حفظ مخاطبان هدف خود و دستیابی به اهداف بازاریابی خود استفاده خواهد کرد.به عنوان مثال، اگر استراتژی مارکتینگ سازمان افزایش آگاهی از برند باشد. یک مارکتینگ پلن بر اساس محتوا ممکن است شامل موارد زیر باشد:

  • ایجاد وبلاگ و تولید محتوای مرتبط با مخاطبان هدف
  • ایجاد ویدیوهای آموزشی و سرگرم کننده
  • تولید پادکست ها و مصاحبه ها
  • نوشتن مقالات و مصاحبه ها برای نشریات مرتبط

منابع:

/marketing-plan.asp

marketing/marketing-

تفاوت بازاریابی و فروش در چیست

درک تفاوت بازاریابی و فروش بسیار مهم است. چرا که شما در سازمان به هر دو احتیاج دارید. درک مرز بین این واژه به شما کمک می‌کند تا بتوانید با بکارگیری هر دو وجه بالاترین بهره‌وری را داشته باشید. در ادامه به بررسی این دو واژه پرداخته تا با درک عمیق تر بتوانید آنها را دقیق تر در سازمان و یا کسب و کار خود اجرا کنید.

Read more

کدام یک از روش های دیجیتال مارکتینگ بیشترین تاثیر را در کسب و کار شما خواهند داشت؟

احتمالاً پیشتر در مورد دیجیتال مارکتینگ شنیده اید. دیجیتال مارکتینگ یک اصطلاح چتری و گسترده است که چندین حوزه را پوشش می دهد، از SEO (بازاریابی موتورهای جستجو) گرفته تا نوشتن نوشتن محتوا به صورت متنی  (وبلاگ) و دیگر دیجیتال مارکتینگ مانند ایمیل مارکتینگ یا بازاریابی شبکه‌های اجتماعی. این روزها مارکتینگ دیجیتال به استراتژی مارکتینگ مورد علاقه کسب و کارهای کوچک و بزرگ تبدیل شده است. اما دیجیتال مارکتینگ به چه معناست و کدام یک از روش های دیجیتال مارکتینگ بهترین تاثیر را خواهند داشت؟

Read more

هویت برند چیست و چه نقشی را در برندینگ ایفا میکند؟

هویت برند، ترکیبی از انتخاب‌های بصری و محتوای متنی است که به مرور شخصیت و چهره‌ی برند را می‌سازد. اگر این هویت به شکل موفقیت‌ آمیزی ساخته شود میبایست ارزش‌ها و ماموریت برند را نمایندگی و به آن اشاره کند. ایجاد یک هویت برند قوی به شما کمک می‌کند تا یک تصویر شفاف و قابل درک  از برند خود برای مخاطب هدف ایجاد کنید، حتی اگر تنها یک عنصر کوچک از آن را ببینند.

Read more

اهمیت پرسونال برندینگ در چیست؟

ایجاد یک پرسونال برندینگ موفق یکی از موثرترین راه‌ها برای شناخته شدن و معرفی میزان مهارت خود یا مجموعه‌تان در دنیای شلوغ و پرهیاهوی امروز است. جالب است بدانید کلمه “برندینگ” میتواند گاهی در زمینه کسب و کار، بار معنایی منفی به دنبال داشته باشد.این در حالی‌ست که استفاده از اصول و استراتژی‌های صحیح پرسونال برندینگ به شما کمک می کند تا یک هویت منحصر به فرد برای کسب و کار خود ایجاد کنید و به این طریق از رقبای خود متمایز شوید.

Read more

اگر فکر می‌کنید که مارکتینگ تنها بیلبورد و تبلیغات است، سخت در اشتباهید. مارکتینگ هر گونه استراتژی است که شرکت‌ها برای معرفی محصولات یا خدمات به بازار هدف خود از آن استفاده می‌کنند. استراتژی‌های مختلفی وجود دارد که می‌توانید برای انتقال پیام از آنها بهره ببرید.

در این مطلب ابتدا به این خواهیم پرداخت که مارکتینگ چیست و 10 روش رایج مارکتینگ و فعالیت‌هایی که هر یک از آنها صورت می‌دهند را بررسی خواهیم کرد.

همانطور که گفتیم انواع گسترده‌ای از استراتژی‌ها وجود دارند که تیم‌های مارکتینگ از آن‌ها برای انتقال مزایای محصول یا خدمات خود به مشتریان استفاده می‌کنند. اما بهترین استراتژی کدام است؟

مارکتینگ یا بازاریابی چیست؟

انجمن مارکتینگ آمریکا این مفهوم را به عنوان “فعالیت مجموعه ای از موسسات و فرآیندهایی برای ایجاد، برقراری ارتباط، ارائه و تبادل پیشنهادهایی که برای مشتریان، مصرف‌کنندگان، شرکا و جامعه به طور کلی دارای ارزش هستند” توصیف می‌کند.

از آنجایی که این تعریف بسیار گسترده است، می‌توان گفت گسترش فناوری، همواره فضای زیادی را برای رشد دنیای مارکتینگ فراهم می‌کند. همانطور که نیازهای ما تغییر می‌کند و توسعه می یابد، استراتژی‌های مارکتینگ موجود مورد استفاده شرکت‌ها نیز دستخوش تغییر می‌شوند.

مارکتینگ چیزی فراتر از تبلیغاتی است که در رادیو می‌شنوید یا بیلبوردهایی که در خیابان می بینید. مارکتینگ درواقع راهی است که شرکت‌ها به واسطه‌ی آن با مخاطبان خود ارتباط برقرار کند و برند خود را بسازد. تعجبی ندارد که استراتژی‌های مارکتینگ یک شرکت با نیازهای مخاطبان و تغییرات بازار، تغییر کرده و به روز شود.

موثرترین استراتژی‌های مارکتینگ آن‌هایی هستند که بر اساس تحقیقات دقیق بر منابع و مخاطب هدف شکل می‌گیرند.

در اینجا به چند نمونه رایج آن خواهیم پرداخت.

 

10 نوع رایج مارکتینگ سنتی

مارکتینگ سنتی شامل استراتژی‌هایی است که از زمان تولد این مفهوم در دهه 1800 استفاده شده است. این استراتژی‌ها بسیار آشکار و هدفمند هستند.

 

1- برون گرا

هنگامی که یک استراتژی مارکتینگ “برون‌ گرا” نامیده می‌شود، بر نحوه ارسال پیام متمرکز است. مارکتینگ برون گرا زمانی اتفاق می افتد که یک شرکت پیام خود را از طریق تبلیغات با مخاطبان به اشتراک می‌گذارد. همه ما موقع رانندگی متوجه بیلبوردهایی که در بزرگراه ‌ها نصب می‌شوند، شده‌ایم. این بیلبوردها مثال خوبی از مارکتینگ برون گرا هستند.

با این که این نوع مارکتینگ بسیار مورد توجه شرکت‌ها قرار دارد اما اشکالاتی در آن وجود دارد. یکی از بزرگترین مشکلات این استراتژی مارکتینگ، دشواری اندازه‌گیری اثربخشی و نتیجه آن می‌باشد.

2- شخصی سازی شده

مارکتینگ شخصی سازی شده، استراتژی است که در آن شرکت از اطلاعات مشتریان برای ایجاد یک تجربه شخصی برای خود آن‌ها استفاده می کند. استراتژی مارکتینگی شخصی سازی شده در یک تعریف ساده، به هر گونه فعالیت بازاریابی گفته می شود که ارزش های پیشنهادی کسب و کار را بر اساس نیاز ها و علایق شخصی مخاطبان، به آن‌ها ارائه می کند.

این می‌تواند شامل ایمیل مستقیمی باشد که از نام مخاطب در آن استفاده شده. و یا ارائه کوپن برای کالاهایی که مخاطب مرتباً آنها را خریداری می‌کند.

3- پست مستقیم

پست مستقیم زمانی است که شرکت‌ها تبلیغات را برای یک آدرس خاص ارسال می کنند. این کار به مشاغل اجازه می دهد تا یک منطقه خاص را هدف قرار دهند. یک مثال خوب از پست مستقیم، تبلیغات هفتگی فروشگاه مواد غذایی است که به درب خانه‌ها در آن محله ارسال می‌شود.

4- اشتراکی‌

استراتژی مارکتینگ اشتراکی مستلزم همکاری دو شرکت برای ایجاد یک پیام منسجم است. مهم‌‌ترین نکته در مارکتینگ اشتراکی این است که هر دو شرکت باید از این کمپین یک هدف مشترک را دنبال کنند. همچنین نزدیک بودن مخاطبان هدف این دو شرکت به یکدیگر نیز بسیار مهم است. یک مثال رایج در این مورد، شرکتی است که از چیزی در شرکت دیگری حمایت مالی می کند. یا ایونت‌هایی که به صورت مشترک بین برندها برگزار می‌‌شود، مثال ساده‌ای از مارکتینگ اشتراکی است.

5- تلفنی

همه‌ی ما تجربه تماس بازاریابان با تلفن همراه و یا تلفن ثابت منزل خود را داریم.

مارکتینگ تلفنی زمانی است که یک شرکت از طریق تماس تلفنی با افراد ارتباط برقرار می کند. ممکن است هنوز برخی از شرکت‌ها از این تکنیک استفاده کنند. اما با توجه به اینکه مخاطبان از این تماس‌ها احساس خوبی ندارند، این استراتژی دیگر مانند قبل موفق نخواهد بود.

6- روابط عمومی (PR)

مارکتینگ روابط عمومی یک استراتژی است که در آن با یک منبع خبری همکاری می کنید تا سر و صدای بیشتری در اطراف کسب و کار خود ایجاد کنید. مارکتینگ روابط عمومی معمولاً زمانی مورد استفاده قرار می گیرد که یک شرکت محصول جدیدی را عرضه می کند، تغییر عمده ای در رهبری دارد یا اعلام می کند که قصد توسعه دارد.

مارکتینگ روابط عمومی ممکن است مستقیماً یک محصول را تبلیغ نکند، اما راه خوبی برای افزایش آگاهی از برند برای تجارت شما است. این امر به ویژه در مارکتینگ B2B رایج است، چرا که برخی از خریداران تجاری بر اساس درک خود از موقعیت شرکت شما در چشم انداز رقابتی تصمیم می گیرند.

 

7- دهان‌به‌دهان

مارکتینگ دهان به دهان یک استراتژی است که بر تجربیات مشتریان از برندهای خاص و توصیه هایی که با دوستان و خانواده خود به اشتراک می گذارند متکی است. این نوعی تبلیغات رایگان است که توسط برداشت ها، احساسات و افکار خریداران ایجاد می شود.

یک راه متداول برای تشویق مشتریان به معرفی دوستانشان، ارائه نوعی انگیزه، مانند تخفیف یا جایزه برای معرفی کسب و کار شما است. این مورد معمولاً در مشاغل کوچک که بیشتر مبتنی بر مشتری هستند، مانند سالن های آرایشی یا سالن های ورزشی دیده می شود. این مورد همچنین در مورد خدمات مبتنی بر اشتراک مانند خدمات تحویل غذا نیز بیشتر اتفاق می افتد. اگر دوستی را معرفی کنید، هم شما و هم یکی از دوستان ممکن است از نوعی تخفیف برخوردار شوید.

8- پنهان

این استراتژی پنهان، عمل مارکتینگ یک کالا یا خدمت برای افراد مشخص است بدون اینکه آن‌ها به طور مستقیم متوجه آن بشوند. یک مثال خوب در این مورد، قرار دادن محصول در یک فیلم یا برنامه تلویزیونی است. ممکن است متوجه شوید که شخصیت‌های خاصی در نمایش فقط از نوع مشخصی از کامپیوتر استفاده می‌کنند. یا فقط با نوع خاصی از ماشین رانندگی می‌کنند. این اتفاق به این دلیل است که شرکت‌هایی از پیش اسپانسرینگ برنامه را در ازای تبلیغ کالای خود برعهده گرفته‌اند.

در این نوع تبلیغات، نام برند برده نمی‌شود. اما سعی بر این است که با استفاده از روش‌های خلاقانه و یا به اصلاح زیر پوستی، محصول به مخاطبان شناسانده شود.

9- برند

این سبک از مارکتینگ نوعی برنامه‌ی بلند مدت است که در آن هدف، شناخته‌شدن و ایجاد شهرت است. مارکتینگ برند جنبه‌های مختلفی را در بر می گیرد. از بخش بصری برندسازی گرفته تا لحن، صدا، شعار و.. برند. آگاهی از برند در میان جامعه هدف، فاکتور قابل قبولی برای اندازه گیری اثربخشی استراتژی‌های مارکتینگ اجرا شده، برای برندهاست. این معیار، میزان آشنایی مشتریان‌بالقوه با برند را اندازه گیری می‌کند.

10- حمایتی

مارکتینگ حمایتی یک استراتژی است که در آن شرکت تصمیم می‌گیرد از یک هدف خاص به عنوان راهی برای تقویت ارزش‌های اصلی برند خود حمایت کند. در این نوع مارکتینگ، شرکت در راستای حمایت از یک هدف اجتماعی در کنار افزایش سود خود تلاش می‌کند.

نمونه بارز آن پاتاگونیا کمپانی پوشاک است. آنها 1% از فروش را به بازسازی و حفظ محیط زیست و زمین اختصاص می‌دهند.

 

 

در این بلاگ با چندین نوع از استراتژی‌های مارکتینگ آشنا شدیم. اگر نمی‌دانید کدام استراتژی مناسب کسب و کار شماست و چگونه باید مارکتینگ کار خود را انجام دهید، گروه بارکد در انجام خدمات مارکتینگ همراه شما خواهد بود.

برندینگ چیست

استراتژی برندینگ چیست؟

برند را می توان به عنوان مجموعه ای از ویژگی های ملموس و ناملموس تعریف کرد. ویژگی های یک برند برای ایجاد آگاهی و هویت و ایجاد شهرت محصول، خدمات، شخص، مکان یا سازمان طراحی شده اند. استراتژی برندینگ و یا استراتژی توسعه برند یک برنامه بلند مدت جهت دستیابی به مجموعه‌ای از اهداف بلند مدت است که  مجموعه گسترده ای از فعالیت ها از نوآوری محصول تا ارتباطات بازاریابی را شامل شده. و در نهایت منجر به شناسایی و ترجیح برند شما توسط مصرف کنندگان می شود. یک استراتژی برندینگ موفق شامل ماموریت برند، وعده های برند به مشتریان و نحوه ارتباط برند با آن ها می شود. که در ادامه آنها را به طور مختصر شرح خواهیم داد.

هدف استراتژی برندینگ چیست؟

هدف استراتژی برندینگ خلق برندهایی است که از رقبا متمایز شده. در نتیجه تعداد جایگزین ها را در بازار کاهش می‌دهند. زمانی که ارزش ویژه برند از طریق تمایز برند حاصل می‌شود، کشش قیمتی تقاضا پایین آمده و به در اصول برندینگ فرصتی برای افزایش قیمت پیدا می‌شود. به این ترتیب آن‌ها قادر خواهند بود قیمت را افزایش داده و سودآوری را بهبود بخشند.

اما اجزاء سازنده‌ی استراتژی برندینگ چه مواردی را شامل می‌شود؟

استراتژی‌های برندینگ درواقع بر اساس چارچوب‌های وابسته به یکدیگر از موقعیت‌یابی رقابتی برند ، توسعه زنجیره ارزش و مدیریت ارزش برند ساخته شده‌ است.

جایگاه‌یابی در برندینگ

پیدا کردن موقعیت رقابتی برند مستلزم شناخت کامل از بازارهای متمایز و جایگاه خاصی است. که توسط مصرف کنندگان تعیین می‌شود. شما در روند برندینگ خود چه جایگاهی را در ذهن مخاطب خود در نظر گرفته‌اید؟

موقعیت‌یابی مؤثر برند به استراتژیست‌ها کمک می‌کند تا مشخص کنند که برند یادآور و نماد چیست، نقاط فروش منحصربه‌فرد آن، نحوه همپوشانی آن با برندهای رقیب و ارزشی مخاطب که به واسطه‌ی استفاده از برند به دست می‌آورد دقیقا چه چیزهایی هستند.

موقعیت رقابتی از طریق شناخت صحیح اصول برندینگ به دست می آید. برندینگ می تواند با متمایز کردن ویژگی‌های محصول یا خدمات همچون کیفیت، قیمت، در دسترس بودن و… توسعه یابد. در ادامه با پرداختن به هر مرحله در زنجیره ارزش از تولید تا نقطه فروش، می توان موقعیت رقابتی برند را توسعه داد.

 

توسعه زنجیره ارزش

زنجیره ارزش درواقع مجموعه فعالیت‌هایی است که یک برند متعهد به انجام آن‌ها می‌شود تا به محصول و یا خدمات خود ارزشی ویژه اضافه کند. توسعه ارزش اساساً مبتنی بر نوآوری محصول و توسعه بازار در راستای برندینگ است. نوآوری محصول شامل ابتکارات استراتژیک در طراحی محصول و توانایی معرفی انواع متنوعی از محصول و توسعه لاین‌های جدید است.

توسعه بازار نیز حول استراتژی قیمت گذاری، استراتژی توزیع و ارتباطات بازاریابی می چرخد. این ارتباطات در برندینگ برای ایجاد ذهنیت مصرف کننده طراحی شده است. که در آن آگاهی از برند، تداعی ها و نگرش ها شکل می گیرد. لوگو ها، تبلیغات و بسته بندی محصول نیز بخش بصری توسعه برند را تشکیل می دهند.

در برندینگ، تمامی کسب و کارها تلاش می‌کنند به نوعی محصول خود را بهبود بخشیده و ارزشمند کنند. به طور مثال در صنعت خوراکی همواره توجه ویژه ای به تازگی محصول، سلامت، نگهدارنده‌ها و… می‌شود. برای درک بهتر، از رقبای اصلی در صنعت تولید مواد غذایی می توان به نستله، پپسی، یونیلور و کرافت اشاره کرد.

علاوه بر موارد فوق، آنها در اصول برندینگ خود سعی دارند کسب و کار خود را میان دیگر برندهای موجود در دسته بندی مشخص خود و  در فضای گسترده‌تر بازار متمایز کنند.

برای مثال نستله به عنوان یک تامین کننده دارای 17 شاخه برند و 23 برند جداگانه در دسته غلات است. که البته از طریق محتوای محصول، بسته بندی و توسعه خط محصول برندینگ هر یک را متمایز از دیگری ایجاد کرده است. استراتژی‌های قیمت‌گذاری در ادامه به تمایز این برندها و ایجاد دسته‌های متفاوت منجر می‌شود. با وجود اینکه تمامی آن‌ها در یک گروه یکسان برای مثال غلات قرار دارند.

تلاش های هماهنگ توسعه محصول و توسعه بازار، موقعیت رقابتی را در برندینگ تضمین می کند.  در نتیجه درآمدهای بالاتر و افزایش ارزش سهامداران را به همراه دارد.

ارزش ویژه برند

در برندینگ، ارزش ویژه مجموعه ای از دارایی‌ها و نقصان های مرتبط با یک برند است، مانند تصویر مثبت کوکا کولا به عنوان یک نوشیدنی خوش طعم، یا تصویر منفی آن از نظر مدافعان سلامت و مخالفان مصرف شکر مصنوعی! امروزه مدیریت ارزش ویژه برند در حال تبدیل شدن به یک پوزیشن مهم در بخش استراتژی برندینگ شرکت‌ها است. در این راستا مدیران برندینگ وظیفه دارند بر جنبه های مثبت برند سرمایه گذاری کرده و جوانب منفی را از طریق موارد زیر تامین کنند:

  1. ارتباط و تمایز

ارزش ویژه برند با مرتبط کردن وایجاد شباهت میان برند و سایر برندهای موفق یا با متمایز ساختن آن برای جذب مشتریان جدید ساخته می‌شود. برای مثال هتل‌های زنجیره‌ای بزرگ از این استراتژی برندینگ جهت تبدیل مشتریان خود به مشتریان وفادار استفاده می‌کنند.

ایجاد تمایز بین محصولات و یا خدمات برند و رقیبان به واسطه‌ی اعمال ارزش ویژه برند از طریق محتوای بصری و ارتباطات بازاریابی به شرکت ها اجازه می دهد آنچه ارائه می‌دهند را با خیال راحت‌تری در شلوغی و تنوع بازار قرار دهند.

  1. حفاظت از برند

زمان و تلاش زیادی صرف حفاظت از حق چاپ و علائم تجاری در بحث برندینگ می‌شود. این وظیفه در برندهای یزرگ بسیار دشوار است. برای مثال میتوان به کمپانی گوگل اشاره کرد. که به تنهایی دارای 293 برند زیر چتر شرکتی خود است.

اندازه گیری ارزش ویژه برند ترکیبی از ارزش مالی و تمایل مثبت مصرف کننده و مخاطبان هدف برند است. برخی برندها از نظر درآمد و سودآوری و به طور کلی به لحاظ مالی ارزشمند هستند. در حالی که برخی دیگر از این برند ها از مصرف کنندگان خود قدرت می‌گیرند.

برندینگ برای آینده

در آخر باید بدانیم تعریف برندینگ فراتر از آن چیزی است که بتوان آن‌را تنها با محصول یا خدمات منتقل کرد. برندینگ امروزه با خلق تجربه از طریق هویت گره خورده است. هویتی که باعث می‌شود مصرف‌کنندگان از میان بی‌نهایت گزینه یک برند مشخص را انتخاب کنند.

و این خلق تجربه مستلزم نفوذ هویت برند از طریق تمامی عملکردهای برند است که مخاطب را به طورخاص مورد توجه قرار می‌دهد. ارائه تجربه در برندینگ بسیار فراتر از درک مخاطب تنها از نام برند است و به طور مستقیم با معیارهای قابل اندازه گیری رضایتمندی در سراسر زنجیره ارزش و حفظ مخاطب هدف برندینگ مرتبط است.

 

منابع

https://www.bynder.com/en/glossary/branding-strategy/

https://www.coursera.org/articles/brand-strategy

 

اگر در حوزه‌ی مارکتینگ فعالیت می‌کنید، حتی اگر هر روز از آن بهره می‌برید احتمالا تعریف و توصیف مارکتینگ همچنان برای شما دشوار است. اصطلاح مارکتینگ به واسطه‌ی گستردگی، فراگیری و قابلیت تغییرپذیری‌اش، وسیع‌تر از آن است که بتوان آن را در قالب یک تعریف ساده ارائه کرد. با کاوشی عمیق تر، متوجه می‌شویم که در واقع، مارکتینگ با تبلیغات و فروش همپوشانی زیادی دارد چرا که مارکتینگ در تمامی مراحل کسب و کار از شروع تا پایان حضور پررنگی دارد.

مارکتینگ به هر اقدامی اطلاق می شود که هر مجموعه برای جذب مخاطب به محصول یا خدمات خود از طریق پیام رسانی با کیفیت بالا انجام می دهد.

در این مطلب قصد داریم هدف مارکتینگ در کنار انواع آن و تفاوت میان تبلیغات و مارکتینگ را بررسی کنیم با ما همراه باشید.

هدف مارکتینگ چیست؟

مارکتینگ مدرن در دهه 1950 شکل گرفت، درست زمانی که مردم شروع به استفاده از رسانه های چاپی برای تأیید یک محصول کردند. با ورود تلویزیون و پس از آن اینترنت وارد خانه‌ها شد. امروز مارکترها می‌توانند کمپین‌های کاملی را در چندین پلتفرم انجام دهند.

مارکتینگ فرآیند علاقه مند کردن مردم به محصول یا خدمات شرکت شما است. این نتیجه از طریق تحقیقات بازار، تجزیه و تحلیل و درک علایق مشتری ایده آل شما اتفاق می افتد. مارکتینگ به تمامی جوانب یک کسب و کار از جمله توسعه محصول، روش‌های توزیع، فروش و تبلیغات مربوط می شود.

هدف کلی مارکتینگ ارائه ارزش مستقل برای مشتریان بالقوه و مصرف کنندگان از طریق محتوا، با هدف بلندمدت نشان دادن ارزش محصول، تقویت وفاداری به برند و در نهایت افزایش فروش است. کارکرد مارکتینگ، تحقیق و تجزیه و تحلیل مخاطبان شما، هدایت گروه متمرکزی از مخاطبان، نظرسنجی، مطالعه عادات خرید آنلاین و البته پرسیدن یک سوال اساسی است: “مصرف کننده ما کجا، چه زمانی و چگونه می خواهد با کسب و کار ما ارتباط برقرار کند. “

مارکتینگ به هر اقدامی اطلاق می شود که هر مجموعه برای جذب مخاطب به محصول یا خدمات خود از طریق پیام رسانی با کیفیت بالا انجام می دهد.

انواع روش‌های مارکتینگ چیست؟

محیطی که کمپین‌های مارکتینگ شما در آن بهترین اثربخشی را دارند کاملاً به محلی که مشتریان شما در آن وقت می‌گذرانند بستگی دارد. این دست شماست که پس از تحقیقات بازار تعیین کنید کدام نوع مارکتینگ و ترکیبی از کدام نوع ابزارها برای بهبود برند شما بهترین هستند. در ادامه چندی از انواع مارکتینگ را بررسی می‌کنیم:

مارکتینگ اینترنتی:

با الهام از کمپین محصول دارویی Excedrin که به صورت آنلاین برگزار شد، ایده حضور در پلتفرم‌های اینترنتی به دلایل تجاری به خودی خود نوعی مارکتینگ است.

بهینه سازی برای موتورهای جستجو:

به اختصار «SEO»، فرآیندیست در جهت بهینه سازی محتوای یک وب سایت به طوری که در نتایج موتورهای جستجو مانند گوگل و دیگر موتورها ظاهر شود. مارکترها از این ابزار برای جذب افرادی مشخص استفاده می‌کنند. افرادی با جستجوهایی مشخص که نشان می دهد آنها علاقه مند به یادگیری در مورد یک مبحث و موضوع خاص هستند.

مارکتینگ پلتفرم‌های اجتماعی (دیجیتال مارکتینگ):

کسب و کارها می توانند از فیس بوک، اینستاگرام، توییتر، لینکدین و شبکه‌های اجتماعی مشابه استفاده کنند تا در طول زمان بر مخاطبان خود تأثیر بگذارند.

مارکتینگ چاپی:

از آنجایی که روزنامه ها و مجلات با گذر زمان همچنان طرفداران خود را حفظ کرده‌اند، برخی کسب و کارها به حمایت مالی از مقالات و نشریات چاپی میپردازند. این حمایت که در قالب چاپ فعالیت‌های مارکتینگی در این سبک رسانه‌هاست معمولا از طریق عکاسی و ارائه‌ی محتوا در نشریاتی که مخاطبانشان دنبال میکنند، صورت می‌گیرد.

مارکتینگ موتورهای جستجو:

این نوع مارکتینگ با SEO که در بالا توضیح داده شد کمی متفاوت است. کسب‌وکارها اکنون می‌توانند برای قرار دادن لینک‌های خود در وبسایت‌های مشخص که در معرض دید مخاطبانشان قرار می‌گیرند، به موتورهای جستجو هزینه بپردازند. (این نوع مارکتینگ در واقع مفهومی به نام “پرداخت به ازای کلیک” نام دارد)

مارکتینگ ویدیویی:

در حالی که زمانی فقط تبلیغات تجاری وجود داشت، مارکترها اکنون برای ایجاد و انتشار انواع ویدیوهایی که مخاطبان به واسطه‌ی آن آموزش دیده و سرگرم می‌شوند‌، هزینه می‌کنند.

عمده فعالیت‌های بخش مارکتینگ توسعه محصول، تحقیقات بازار، توزیع محصول، استراتژی فروش، روابط عمومی و پشتیبانی مشتری است.

تفاوت مارکتینگ و تبلیغات چیست؟

اگر مارکتینگ یک چرخ باشد، تبلیغات پره‌های آن چرخ هستند.

عمده فعالیت‌های بخش مارکتینگ توسعه محصول، تحقیقات بازار، توزیع محصول، استراتژی فروش، روابط عمومی و پشتیبانی مشتری است. مارکتینگ در تمامی مراحل فروش یک کسب و‌کار ضروری است و می‌تواند از پلتفرم‌ها، کانال‌های رسانه‌های اجتماعی و تیم‌های متعدد درون سازمان برای شناسایی مخاطبان خود، برقراری ارتباط با آن‌ها، تقویت صدای آن و ایجاد وفاداری به برند در طول زمان مشخص استفاده کند.

از سوی دیگر، تبلیغات تنها یکی از اجزای مارکتینگ است. این یک تلاش استراتژیک است که معمولاً برای گسترش آگاهی از یک محصول یا خدمات به عنوان بخشی از اهداف جامع تر ذکر شده در بالا پرداخت می شود. به زبان ساده، این تنها روشی نیست که مارکترها برای فروش محصول خود استفاده می کنند.

برای مثال فرض کنید یک کسب‌وکار در حال عرضه یک محصول کاملاً جدید است و می‌خواهد کمپینی ایجاد کند که به واسطه‌ی آن محصول را به باشگاه مشتریان خود ارائه کند. کانال های انتخابی این شرکت  فیسبوک، اینستاگرام، گوگل و وب سایت شرکت است.مجموعه از تمامی این فضاها برای حمایت از کمپین‌های مختلف خود استفاده کرده و از طریق کمپین‌ها مخاطب خود را هدایت می‌کند.

برای شناساندن محصول جدید خود، راهنمای قابل دانلود محصول را در وب‌سایت خود منتشر می‌کند، ویدیویی را در اینستاگرام منتشر می‌کند که محصول جدید را معرفی می‌کند و حتی روی موتورهای جستجو در Google سرمایه‌گذاری می‌کند که ترافیک را به صفحه محصول جدید در وب‌سایت خود هدایت ‌کنند.

حال کدام یک از تصمیمات بالا مارکتینگ و کدام یک تبلیغات بود؟

همانطور که خواندید عمده تبلیغات در اینستاگرام و گوگل انجام شد. اینستاگرام معمولاً یک کانال تبلیغاتی نیست، با این حال زمانی که برای برندسازی استفاده می‌شود، می‌تواند پایگاهی از دنبال کنندگان را بسازد که مجموعه به واسطه‌ی آن هر از گاهی اطلاعاتی از  محصول را در اختیار مخاطبان قرار می‌دهد. تبلیغات در گوگل نیز تحت عنوان  پرداخت به ازای کلیک یا  (PPC) که پیشتر آنرا توضیح دادیم انجام می‌شود. فرآیندی که از طریق آن ترافیک به یک صفحه خاص متمرکز بر محصول هدایت می‌شود. یک تبلیغ آنلاین کلاسیک!

اما مارکتینگ در کجا انجام شد؟ شاید این جوابی نباشد که انتظار آنرا داشته باشید اما مارکتینگ درواقع کل فرآیند بود. این شرکت با همسو کردن اینستاگرام، گوگل و وب سایت خود حول محور ابتکار متمرکز بر مشتری، یک کمپین مارکتینگی سه قسمتی را اجرا کرد. روندی که به واسطه‌ی آن ابتدا مخاطبان خود را شناسایی کرد، پیامی برای آن مخاطب ایجاد کرد و آن را در سراسر صنعت ارائه کرد تا تأثیر آن را به حداکثر برساند.

 

منابع:

marketing-is-everything.

/marketing/what-is-marketing